موعود
گر قسمتم شود
گر قسمتم شود که تماشا کنم تو را ای نور دیده ! جان و دل اهدا کنم تو را
این دیده نیست قابل دیدار روی تو چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را
تو در میان جمعی و من در تفکرم کاندر کجا برآیم و پیدا کنم تو را ؟
یابن الحسن ! اگر چه نهانی ز چشم من در عالم خیال هویدا کنم تو را
همچون « مویدم » به تکاپو مگر دمی ای آفتاب گمشده ! پیدا کنم تو را